« از زبان مادرِ یک
شهید مفقود الاَثر»چشم به راه تو شدم سالهاتا که بیایی پسرم از سفرحیف که بی فایده بود انتظاردر نَزَد این غمکده را، یک نفرجبهه و جنگی که در آن بودهایبزمِ عروسی شد و پا تختیاَتمانده فقط از تو دو دستِ لباسدر کُمد کهنهی جا رختیاَتمیشود آیا که بیایی و منپاک کنم گَرد و غبار از تنت؟منتظرم منتظرم از همانروز ِخدا حافظی و رفتنتاین که تو مفقود شدی، شایعه ستهر کِه بیان کرده، به پایِ خودشپیش خدا جای تو امنست و منالبته راضی به رضای خودش...زهرا موسی پور فومنی۹ ژانویه ۲۰۱۶ از خودم!...
ما را در سایت از خودم! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fzahramoosapour2 بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:31